مریم حیدرزاده!

چیک چیک بارون!!!

به وبلاگ خودتون خوش اومدید!

سلام به همه دوستان!یه نثرازخانم مریم حیدرزاده گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد!

 

نامه سی و هفتم نامه سی و هفتم

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم . . .

سلام صاحب بزرگترین کارنامه ی دنیا :

از هر اسم لااقل تو یکی داشتی و در کارنامه ات دست کم هر اسم یک بار رقم خورده بود اما یقین دارم

هیچکدامشان به زیبایی لحن من به تو دوستت دارم نگفته اند . گفتم اگر به همین منوال پیش بروی که

رفتی ٬ من از همه ی اسم های دنیا متنفر می شوم و شدم ٬ زیبا ٬ کشف نشده ترین جزیره ی ساحل

بی صخره ی اقیانوس سرریز از صدف قصرسرخ رویاهایم ٬ یکی دو روز مانده به بهمن ٬ طلایی ترین

نقطه ی ظهر دلم هوایت را کرد و فارغ از اینکه تو با این دلتنگی چه خواهی کرد وبا کدام بخش از هوای

پر از بهارنارنج اردیبهشتی ات پاسخ خواهی داد دلم را زدم به حادثه ٬ حوصله کردی ٬ بعد از سه زنگ

اجابت کردی ٬ تمنای بلند و یلدایی رنگ این دل تنگ را و به جای کلمه ی مرسوم پاسخ گویی تلفنت

اسمم را زیباتر از هر موجودی توی این دنیای بی رحم صدا زدی و من ماندم که چطور می شود از میان

این همه سیم و فرستنده و خط ٬ قلبی را با بیشترین ریشتر لرزاند بدون اینکه شیشه ای حتی ترک

بردارد ؟! همه چیز یادم رفت ٬ دلتنگی ٬ اسمم ٬ خاطره های دیروز ٬ تنفر از آن اسم ها ٬ و اینکه چه

کسی پشت که نه ٬ روی خط است .

زیبا ٬ ظرفیت می خواهد تجربه ی لحظه ای با تو بودن از دور اما پرکشیدن تا اوج ٬ انگار کسی در کمال

امنیت سوار بر موجی که همه به دوامش شک دارند آسوده تر از سوار شدن در یک کشتی آرام اقیانوس

به اقیانوس سفر کند ٬ زیبا می دانم خواسته ام عین این است که کسی بخواهد ماه را از آسمان بچیند

و روی طاقچه ی اطاقش جلوی آینه و کنار شمعدان بگذارد ٬ اما تو بگو من اگر تو را داشتم به کجای این

دنیای پر غوغا بر میخورد و تو اگر مال من بودی دیگر چه چیز جز امنیت می ماند که شبانه های من را

با دعا به خدا پل بزند ٬ ببخش حس زیاده خواهی که فطری ست چه برسد به اینکه معشوق تو باشی ٬

گمان می کنم اگر تمام چشم ها به اتفاق تک تک دست ها آسمان را به میهمانی التماس و قسم ببرند

باز هم چون تو از سر تصورات من هم زیادی ٬ خیال داشتن تو را که نمی دهند هیچ ٬ می ترسم آن را

هم از من بگیرند . چقدر قلبم وقتی دوستت دارم تیر می کشد و این چه نعمتی ست !

شاید اگر به قلبی هزار گلوله شلیک کنند تنها به آن تیر بخورد اما به این سادگی ها تیر نمی کشد . این

تنها مختص درد عاشقی کشیدن برای توست که به قول حافظ (( درد عشقی کشیده ام که مپرس )) اما

تو بپرس ٬ یک سوال بپرس ٬ که با یک کتاب بگویم ٬ چقدر با یک واژه ات طوفان به پا می کنی و با

دیگری آفتاب می کاری . باران هم که عضو ثابت دیوانگی های مریم توست . فصل هایم را می سازی

و لحن امروزت اصلا طعم زمستان نداشت ٬ سردم نیست ٬ هر کس می لرزد محض خاطر بی رحمی

کسی ست که معشوق اوست و او را لرزانده است . آرام آرام سال دارد از نردبان کهنگی پایین می رود

و هفت سین و سنبل و بنفشه و عید که کمی بگذرد تولد توست ٬ از حالا به بعد از هرروز به علامت یک

روز نزدیکتر شدن به چراغانی زندگی ام یک ستاره روی دیوار اتاقم می کشم پاییز آن بخشی که هنوز

ندیده ای ٬ اما حروف اسمت با سرخ حک شده است و تو زردش را داری ٬ شمارش معکوس می کنم

تا آمدنت صد و دو روز دیگر مانده تا . . . از همین حال مبارک .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد



+نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت3:3توسط m.raha | |